نوام گانیون از ونکوور چندین دهه است که می رقصد و تقریباً در 60 سالگی هیچ نشانه ای از کاهش سرعت خود را نشان نمی دهد.
او می گوید در حالی که رابطه فیزیکی او با رقص ثابت است، رابطه عاطفی او با آن در طول زمان تکامل یافته است.
او گفت: من در تمام زندگی ام تغییر کرده ام.
در پایان ماه آوریل، Gagnon اولین نمایش انفرادی آنلاین را به عنوان بخشی از جشنواره بین المللی رقص ونکوور اجرا خواهد کرد. قبل از اجرا، او برای مصاحبه با مارگارت گالاگر از CBC نشست شمال از شمال غرب صحبت کردن در مورد معنای رقص برای او.
این مصاحبه برای طولانی بودن و وضوح ویرایش شده است.
شرکت رقص شما Vision Impure نام دارد. این نام از کجا آمده است؟
به نظر من چیزهایی که در خودمان زیبا هستند اغلب عیب های ما هستند و معمولاً از آنها فرار می کنیم. بنابراین Vision Impure به من به عنوان یک خالق و یک طراح رقص یادآوری می کند که آنچه را که می یابم باید آشکار شود. وقتی من کار خلق میکنم درباره چیزهایی است که باعث میشود ما به نحوه زندگیمان پاسخ دهیم. و بنابراین Vision Impure واقعاً شبیه یک رویکرد شاعرانه برای اندیشیدن به چیزهایی است که شاید همیشه فکر نمی کنیم زیبا هستند، اما فکر می کنم زیبا هستند.
این ایده چگونه خود را به رقص تبدیل می کند؟
موضوع کار جدیدم که به نام بودن، سعی می کرد راهی بیابد تا از خودم بپرسم چه چیز بیشتری می توانم بگویم و چگونه می توانم آن را متفاوت بگویم. فکر میکنم دارم به این باور رسیدهام که معنای نهایی خاصی در زندگی وجود ندارد. منظورم این نیست که زندگی شخصی من هدفی ندارد. ما در مورد هدف صحبت نمی کنیم، بلکه بیشتر شبیه یک معنای کلی است. ممکن است یکی باشد، اما فکر نمی کنم آن را ببینم. فکر می کنم شاید برای من نباشد که ببینم. بنابراین تمرکز آن باعث میشود متوجه شوم که چیزهایی که به آنها چسبیدهام، آن لحظات زیبایی هستند، آن لحظاتی که حس خوبی دارد و سپس متوجه میشوی که رفتهاند. بنابراین واقعاً بیشتر در مورد تلاش برای محاسبه این واقعیت است که ما همیشه به دنبال معنا یا زیبایی نیستیم، بلکه به دنبال آن احساس خوب، آن احساس امنیت، آن احساس نگه داشتن چیزی هستیم که برایمان ارزش دارد. این ما را برای من انسان بهتری می کند.
سفر رقص شما مدت زیادی است که ادامه دارد. واقعاً چگونه رقصیدن را شروع کردید؟
من همیشه بدنی بوده ام. پدرم نوازنده و همچنین در هنرهای تجسمی بود. بنابراین به آنجا رفتم و مدرک هنرهای تجسمی را گرفتم. اما متوجه شدم که انجام کاری دو بعدی برای من مناسب نیست. و سپس مقاله ای در مورد یک طراح رقص اسپانیایی خواندم که در مورد فرآیند و هنر و نحوه هدایت آن صحبت می کرد. و من این واقعیت را دوست داشتم که از طریق جسمانی اش واقعاً چیزی می گفت. و همینطور [at age 18] من فقط رفتم، “باشه، فکر می کنم دارم وارد رقص هستم.”
بدن شما چگونه به شما کمک کرده است که بینایی های خود را زنده کنید؟
من به زودی 60 ساله می شوم. و به نوعی فیزیک من هنوز تقریباً یکسان است، با این تفاوت که رابطه من با بیان کمتر مستقیم است. از نظر تنوع احساسات کمی بافت دارتر و کمی رنگارنگ تر است. فکر میکنم زندگی مراقب این بوده که این رنگها را به من بیاموزد. اما از نظر بدنی مثل هر چیز دیگری است، باید تمرین کنید. وقتی دوباره شروع به تمرین میکنم، زمین خیلی دور به نظر میرسد، اما با گذشت زمان تکرار میکنید و تمرین میکنید و راههای خود را با طراحی پیدا میکنید. حرکت از بسیاری جهات دارو است.
کار شما بسیار فیزیکی و احساسی است. دیدن رقص شما تجربه بسیار شدیدی است. چه چیزی از شما از نظر فیزیکی خارج می شود؟
بستگی به نوع کار دارد. مثلاً قسمت دومی که برای قطعه جدیدم انجام میدهم، 15 دقیقه انفرادی است و یک فیلم دو دقیقهای در میان است و میتوانم آن قطعه را در تمام طول روز انجام دهم. به دلایلی یک تغذیه وجود دارد. البته، من باید در مورد چگونگی نیاز بدن من به زمان بیشتری برای دوباره پر کردن برای حفظ کار، واقعی باشم. اما حدس میزنم چون کاری انجام میدهم که برایم منطقی است و از نحوه طراحی بدن، ذهن و احساسات من ناشی میشود، اصلاً خسته کننده نیست. همچنین در تمرین من در حال حاضر وقتی به موضوع بودن فکر می کنم، ممکن است شما خسته و شکسته شوید. یا می توانید راه خود را از میان ضخیم و نازک پیدا کنید تا راه هایی برای انطباق بیابید، که برای من، این کار نیز در مورد آن است.
رابطه شما با بدنتان در طول زمان چگونه تغییر کرده است؟
گاهی اوقات فکر می کنم “اوه خدای من، تو 60 ساله می شوی. به خودت نگاه کن. خیلی پیر میشی داری چین و چروک میشوی، و اینجور چیزها.
اما آنچه در دیگران می بینیم آن چیزی نیست که در خودمان می بینیم. وقتی فردی مسن تر را می بینیم، به آن نیروی زندگی نگاه می کنیم: آیا او را دوست داری، نه؟ آیا احساس امنیت می کنید؟ چگونه صحبت می کنند؟ صدای آنها چیست؟ چگونه با شما ارتباط برقرار می کنند؟
دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم بسیار جوان محور است و ترس من از این است که منسوخ شوم. اما این واقعیت است که ما در حال تغییر هستیم. من در تمام زندگی ام تغییر کرده ام، بنابراین اکنون فقط باید به این فکر کنم که چگونه می خواهم تغییر کنم. این یک امتیاز است که بتوانم فکر کنم، چگونه می خواهم پیر شوم؟
فکر میکنید دنیای رقص چه نوع فشاری را از نظر احساس خود فیزیکی بر مردم وارد میکند؟
یک تعبیری وجود دارد: بدون شکستن تخم مرغ نمی توان املت درست کرد. اگر میخواهید برتر شوید، به نظر من تقاضایی در این زمینه وجود دارد. و انواع مختلفی از رقص وجود دارد که در حال تکامل هستند، اما من از یک جهان و یک چارچوب زمانی آمدهام که در آن حس سختگیری وجود دارد.
باید کمی دیوانه باشی تا بخواهی فشار بیاوری [your body] تا آن حد. و من این را داشتم؛ من می خواستم یک ورزشکار فوق العاده باشم. من مشتاق احساس برتری در مکان های جدید هستم. گاهی اوقات گیج کننده است، گاهی اوقات دشوار است، گاهی اوقات بسیار سرگرم کننده است. اما وقتی اجرا می کنید، کریسمس است.
چرا انتخاب کرده اید که قطعه خود را فقط به صورت آنلاین ارائه دهید؟
ما از چهار دوربین استفاده می کنیم و شما می توانید چیزهایی را ببینید که نمی توانید [usually] ببینید، مانند اینکه موهای روی پوست کمی بیشتر تحریک میشوند، کیفیت تنفس، حرکت دندهها. من واقعاً می خواهم چیزی اضافی ایجاد کنم که وقتی شما زنده هستید [on stage] شما احساس می کنید اما نمی توانید ببینید این لحظات را از نظر روانی می بینم که شما می توانید کمی بازی کنید و دستکاری کنید و تجربه جدیدی ارائه دهید. زنده متفاوت است چون کل صحنه را می بینید و باید از تخیل خود استفاده کنید. اما این ترکیبی از موسیقی، نور است، و سپس بقیه برای دیدن موج دار شدن بدن، اسکلت، عضلات است.
چه چیزی شما را به رقصیدن نگه می دارد؟
تمایل من به برقراری ارتباط با خودم احساس میکنم آنچه در من دارم بسیار منحصر به فرد است و این نیروی محرکه وجود دارد که گاهی مرا فروتن میکند، به زانو در میآورد، اما همچنین به من شادی باورنکردنی میدهد که احساس میکنم ارزش به اشتراک گذاشتن را دارد. نمی توانم فکر نکنم که این کار من است و وقتی آن را انجام می دهم احساس خوبی دارم. همیشه اینطور نیست که بخواهم روی زمین بپرم [and rehearse] اما احساس می کنم تا زمانی که بتوانم، باید. تقریباً مانند یک مراقبه روزانه برای جمع آوری اطلاعات مانند یک دانشمند است. به نظر می رسد تحقیقات مهمی باشد که شاید بتواند مردم را به احساس اهمیت بودن برانگیزد.
چقدر خودت را در حال رقصیدن می بینی؟
تا زمانی که چیزی برای برقراری ارتباط دارم که برایم مهم است، میروم «آن را بیاورم». من همچنین عاشق ساختن روی بدنه های دیگر هستم و عاشق خلق کردن در گروه ها هستم. من یک سه گانه از سه قطعه آخرم را ساختم و احساس کردم کامل شده است. و سپس برای دیگران خلق کردم زیرا باید خلاق باشم. ولی [with this project] من بیشتر و بیشتر به اصل برمی گردم. در دنیایی که در آن زندگی می کنیم، فکر می کنم به ذات بیشتری نیاز داریم. ما باید به حقیقت خود برگردیم. نمی گویم دارم را راستش من فقط مال خودم را دارم مردم هر روز به من الهام میدهند و امیدوارم بتوانم قدردانی مشابهی را هنگام به اشتراک گذاشتن آنچه برای گفتن دارم ایجاد کنم.